قهر و آشتی

دیروز به این فکر می کردم که یه کمی از قهرکردن هات و حرف نزدن هات و دعوات هات خوشحالم. می پرسی چرا؟
برنخورد بهت ولی فکر کن این رابطه ی دوستی که بین من بنده ی بی خدا هست، با تو که خود خدایی، مثل یک طناب است که هردومان را به هم وصل کرده. حالا ما هی داریم این طناب را پاره می کنیم و دوباره گره می زنیم دو سر پاره اش را.
خوب این خیلی خوب است دیگه. هی به هم نزدیک تر می شیم.

0 دیدگاه:

ارسال یک نظر